Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «ایمنا»
2024-05-04@06:40:53 GMT

شعر «آتش» همه عشق است

تاریخ انتشار: ۲۹ مهر ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۸۹۲۶۲۷۷

شعر «آتش» همه عشق است

استاد همایی در ابتدای این کتاب شعر آورده است که یکی از شاعران قدر اول شعر و ادب که به حقیقت مایه افتخار و سرافرازی اصفهان بود و چشم و دل اصفهانیان (آنان که چشم بینا و دل بیدار داشتند) بدو روشنی و شادمانی داشت، مرحوم میرزا حسن متخلص به آتش، فرزند مرحوم حاجی میرزا آقا است.

به گزارش خبرنگار ایمنا، بنازم طبع سرشار حلاوت بخش آتش را / که طوطی می‌خورد شکر ز شیرینی گفتارش

این بیت طلیعه صدرنشین دیوان اشعار زنده یاد میرزاحسن معروف به آتش اصفهانی است و پس از آن بیتی دیگر در سایه سار عنوان دیوانش جای گرفته و اینگونه سروده است که:

بعد از حیات من اگر انصاف زنده شد / گوید فغان که آتش شیرین زبان کجاست

مرحوم میرزا حسن؛ متخلص به آتش فرزند مرحوم حاجی میرزا آقا شاعری است گرانمایه که در اصفهان می زیسته و با اهل ادب و شعر و شاعری نشست و برخاست داشته و نام و نشانی به وزن و قافیه و ردیف و البته نیک نامی به یادگار نهاده است.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

استاد جلال همایی در ابتدای این کتاب شعر آورده است که؛ یکی از شاعران قدر اول شعر و ادب که به حقیقت مایه افتخار و سرافرازی اصفهان بود و چشم و دل اصفهانیان (آنان که چشم بینا و دل بیدار داشتند) بدو روشنی و شادمانی داشت، مرحوم میرزا حسن متخلص به آتش، فرزند مرحوم حاجی میرزا آقا است که در سن ۶۵ سالگی روز جمعه بیست و یکم ماه رجب سنه ۱۳۴۹ هجری مطابق با، بیستم آذرماه شمسی از این خاکدان رخت بر بست و آتش فراقش دل هواخواهان شعر و ادب بویژه دوستان و آشنایان آن مرحوم که سخن پرور و ادب دوست بودند و از مقام استادی و حذاقت وی در فن شعر و شاعری آگاهی و با فضائل اخلاقی و سجایای طبیعی آن نیکمرد آشنایی داشتند، بسوخت.

باز درباره مرحوم آتش، نوشته‌اند که وی پخته، عاقل و سلیم النفس و نیک فطرت بوده است.

مرحوم میرزا حسن آتش، دارای ذوق طبیعی و طبع فطری بود و قریحه ذاتی را با معلومات اکتسابی که در عصر وی متداول بود، بیامیخت و شعر و شاعری را وسیله کسب معاش قرار نداد و احیاناً اگر مدیحه‌ای می‌ساخت، بیشتر درباره ائمه و بزرگان مذهب تشیع و در صدر آنها حضرت نبی اکرم (ص) و مولاامیرالمومنین علی (ع) بود.

همین ز معجر مدح تو بس که بی تحصیل / همی بمن شود الهام شعر عرفانی

درباره دوره جوانی آتش اصفهان نوشته‌اند که وی در آن دوران به شغل زنجیره بافی مشغول بوده و در گلدوزی دستی و یراق دوزی مهارت داشته است.

آتش تا سال ۱۳۳۰ هجری مشغول به همین پیشه بوده و پس از چندی که ثروت و مکنتی بهم رسانید، بعدها به تجارت و داد و ستد اشتغال جست و تا آخر عمر در این کار بود.

او در سال‌های پایانی عمرش دو دواخانه با نام‌های آتش و اتحادیه در نزدیک چارسوق تأسیس کرد، که فرزندانش همچنان در این داروخانه‌ها مشغولند و اعتبار و کسوتی کسب کرده‌اند.

این شاعر شکر سخن اهل ادب و شعر، در سرای نو که در آن دوران محل جمعی از هنرمندان اصفهان بود تردد داشت و درهمان محل با شعرا، ادبا و ارباب ذوق مصاحبت و معاشرت می‌نمود.

دکه او محفل ارباب ذوق و حال و مجمع اصحاب فضل و کمال بود, شعرای اصفهان همچون آشفته، مسکین، پرتو و دهقان به حجره وی رفت و آمد می‌کردند و دمی را با وی سپری می‌داشتند.

از همان ایام و تاریخ بود که طبع شعری که در نهاد زنده یاد آتش نهفته بود، انگیخته و چراغ ذوق و قریحه شاعری او به مدد مصاحبت با شاعران و سخن سنجان افروخته گشت و اندک اندک، آتش افروزنده از زیر خاکستر به در آمد و انجمن شعرا و گویندگان اصفهان را روشن و گرم ساخت.

هم عصران آتش

از شعرای معاصر و معاشر مرحوم آتش یکی میرزا محمد علی متخلص به رزمی بود که از کوه در افتاد و وفات یافت. و دیگر مرحوم سید عبدالرسول بزمی و دیگر میرزا ابوالقاسم ذوقی، برادر حاجی محمد کاظم غمگین که دیوان او را مرحوم غمگین به طبع رسانید. دیگر نیز میرزا عباس فائض و دیگر میرزا حسین خان ثمر که از شاگردان و پروردگان دهقان سامانی بود.

سبک و سیاق شعر آتش

آتش غزل سرا بوده و به قصیده، مسمط و دیگر انواع شعر چندان رغبتی نداشت و در غزل سرایی باریک طیع و نازک خیال بود؛ او با اندیشه‌های دقیق مضامین تازه پیدا می‌کرد، در مطایبه گویی نیز طبعی شیرین داشت و در شاعری متمایل به سبک هندی و پیرو کلیم و صائب تبریزی بود. چنانچه خود می‌سراید:

اگرچه اهل سخن در عراق بسیار است / به سبک صائب تبریزی آشنا شده‌ام

وی همچنین در باب مقام و مرتبت خویش گوید:

غیر سعدی که خالق سخن است / بینوا (آتشا) نیست ثانیت دگری

و همچنین است:

عجب ز حالت قومی که خون طفل یتیم / خورند و روی گلیمش نمی‌کنند نماز

چو خامه این غزل تازه آتشا بنوشت / رسید نامه سعدی بگوشم از شیراز

در جایی و محفلی دیگر:

آتشا شیخ سخن سنج اگر زنده شود / آورد کی ز غزل طاقت میدان ترا

و نیز:

ز شعر دلکش آتش چنان طرب خیزد / که حال رقص دهد، کوه پای برجارا

مدفن آتش

قبر آتش در تخت فولاد اصفهان در تکیه ملامهدی جوباره‌ای در ضلع غربی در اطاق مخصوصی واقع است و ماده تاریخی را که عبدالوهاب گلشن ایرانپور اصفهانی، مدیر روزنامه اختر مسعود ساخته روی سنگ قدر حجاری کرده‌اند و عبارت سنگ لوح به این شرح است:

یگانه بلبل غزلسرای باغ سخن، مرحوم آقامیرزا حسن متخلص به آتش فرزند مرحوم میرزاآقا در سن ۶۵ سالگی، در بیستم آذرماه ۱۳۰۹ از نغمه سرایی دم فرو بست و خاموش شد؛ فی سنه ۲۱ رجب سنه ۱۳۴۹

آتش که از او گرم دل اهل سخن بود / شد سرد، فرو هشت از این غمکده پا را

چون دید که فانی بود این خانه ویران / طی کرد به یک گام زدن ملک بقا را

زد خیمه بگلزار جنان نزد پیمبر / تا آنکه برویش نگرد روی خدا را

در سایه طوبی بنشست و لب کوثر / بنمود برون از دل خود رنج و عنا را

شد همدم پیغمبر و داماد و دو سبطش / بگرفت ببر پنج تن آب عبا را

از آب برون آمد و در خاک فرو رفت / خاموش شد و کرد رها، دار فنا را

آنگاه که در خاک سپردند چو گنجش / آن گوهر یکدانه پرقدر و بها را

زد آه ز دل آتش گلشن و گفت از پی تاریخ / یاد اجل افکند بر آب آتش ما را

شاعران اصفهان نیز در مرثیه و ماده تاریخ وفات آتش، قصاید و قطعات مختصر و مفصل ساختند که در دو شماره روزنامه گیتی نمای آن دوره، درج شده است.

فصل اصلی این کتاب سروده‌ها، قصاید و غرلیات آتش را شامل می‌شود و نخستین ابیات اشعاری در تغزل و گریز به مدح اسدالله الغالب علی ابن ابیطالب (ع) است که سرود:

گر به خورشید جهانتاب به دقت نگری / قرص نانی است که مقبول لب خان تو نیست

در ادامه در مدح خامس ال عبا، حضرت مهدی و دیگر بزرگان دین و مذهب هم سروده‌هایی به نظم درآورده که حکایت از دینمداری و تدین شاعر دارد.

نمونه‌ای اشعار کتاب:

مانده‌ام در قفس و هم نفسی نیست مرا / می‌کنم هر چه فغان، دادرسی نیست مرا

منم آن مرغ گرفتار که از تنگدلی / سر پرواز به قدر مگسی نیست مرا

منم آن برق جهانسوز که از شدت رحم / طاقت سوختن خار و خسی نیست مرا

ترک معشوق نجوید پس از مرگ ز من / عاشقی پیشه چو هر بوالهسوی نیست مرا

من و تنهایی و فریاد دل و وادی عشق / حاجت قافله‌ای و جرسی نیست مرا

هر کسی کین مرا جست به آن زلف قسم / که به دل یکسر مو کینه کسی نیست مرا

در نظرگه قد و گه زلف و گهی چهره او / لحظه‌ای نیست که در دل هوسی نیست مرا

آتشا فصل خزان شاد از آنم که مکان / در گل و لاله بقدر قفسی نیست مرا

زندگانی و زندگی، عشق، شراب، چشم، محبت، گل، باغ، نماز، خیال، عمر، جان، آفتاب، فلک، شب، غم، روزگار، روان، چرخ، خاک، زلف و جام از جمله واژگان پرتکرار آتش اصفهانی در دیوان اشعارش هستند؛ و همچنان که نوشتیم و گفتیم، آتش و آتشا دو واژه دیگری هستند، که در اکثر اشعار این شاعر اصفهان کهن به چشم می‌خورند و خودنمایی می‌کنند.

اشعار و ابیات پایانی مربوط به مدح اهل بیت و کربلا و محرم حسینی است؛ و همچنین شاعر در مدح علامه مجلسی نیز، ابیاتی چند به یادگار سروده و در کتابش مکتوب کرده است.

کتاب حاضر در ۲۸۰ صفحه توسط چاپ خائفی، سال‌ها قبل منتشر شده و امروز از هم این اهل ذوق‌اند که با بازخوانی این دیوان منظوم باز هم یاد و نام آتش و سروده‌هایش را به خاطرات امروزمان می‌افزایند و زنده می‌دارند.

یادداشت از: محمود افشاری - خبرنگار ایمنا

کد خبر 694084

منبع: ایمنا

کلیدواژه: آتش اصفهانی کتاب کتاب شعر دیوان اشعار شعر و ادبیات شاعران هنرمندان اصفهانی امیرالمومنین نبی اکرم دیوان شعر معرفی کتاب معرفی کتاب جدید معرفی کتاب برای مطالعه معرفی کتاب ایرانی شهر شهروند کلانشهر مدیریت شهری کلانشهرهای جهان حقوق شهروندی نشاط اجتماعی فرهنگ شهروندی توسعه پایدار حکمرانی خوب اداره ارزان شهر شهرداری شهر خلاق مرحوم میرزا حسن فرزند مرحوم نیست مرا

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.imna.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایمنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۸۹۲۶۲۷۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

معلمی که برای نسل جوان جاذبه داشت

ایسنا/همدان دختر مرحوم دکتر سیدمرتضی هزاوه‌ای با تأکید بر اینکه پدرم گوش شنوای همه بود، گفت: مرحوم هزاوه‌ای تعامل با جوانان را خوب بلد بود به طوری‌که گوش شنوای همه بود و بسیاری از جوانان با او مشورت و درددل می‌کردند.

محیا سادات هزاوه‌ای در گفت‌وگو با ایسنا، با اشاره به رفاقت خود با پدرش اظهار کرد: بُعد رفاقت ما بیشتر از رابطه پدر و دختری بود به گونه‌ای‌که جزئیات اتفاقات روزمره را برای هم تعریف می‌کردیم.

وی با تأکید بر اینکه در محیط خانواده حضور پدرم پر از عشق و زندگی بود، خاطرنشان کرد: حتی دوران بیماری هم نتوانست انرژی و ابراز احساسات پدرم را بگیرد و با تمام نواتوانی باز هم محبت و عشق خود را نشان می‌داد.

هزاوه‌ای با اشاره به دلنوشته پدرش افزود: زمانی‌که کنکور داشتم پدرم برایم دلنوشته‌ای نوشته بود که آن را با آیه‌ای از قرآن شروع کرده بود «عذرخواهی می‌کنم که به علت مشغله جز دعا توشه‌ای برایت ندارم. تو فراتر از آنی که من می‌خواهم و درست آنی که خدا می‌خواهد.» و تعابیر عاطفی بسیار قوی در نوشته‌هایش بکار برده بود.

وی با بیان اینکه مرحوم هزاوه‌ای جاذبه‌ای برای نسل جوان داشت، تصریح کرد: رابطه بین پدرم و جوانان اقوام و دانشجویانش بسیار زیاد بود و برخی از جوانان فامیل که با پدر و مادر خود راحت نبودند، از طریق پدرم مسائل و خواسته‌های خود را با خانواده‌هایشان مطرح می‌کردند.

دختر مرحوم هزاوه‌ای تاب‌آوری و انعطاف‌پذیری در مقابل نظرات مخالف را یکی از ویژگی‌های ممتاز پدر دانست و یادآور شد: پدر حتی اگر در زمینه‌ای صاحب‌نظر بود در جمعی که مخالف نظرش بود، برآشفته نمی‌شد و با آرامش و صبوری صحبت می‌کرد ضمن اینکه نظرات مخالف رابطه‌اش را تحت‌تأثیر قرار نمی‌داد.

وی با بیان اینکه همیشه پدر به بنده مشورت می‌داد و در بحث ازدواج نخستین مشاورم او بود، اظهار کرد: پدر همیشه در امر ازدواج بنده سختگیری داشت اما در موردی که یکی از همکارانش معرفی کرده بود، سختگیری نکرد، انگار به او الهام شده بود.

هزاوه‌ای با اشاره به اینکه دو ماه بعد از عقدم پدر از دنیا رفت، ادامه داد: پدر در مسائل مادی و مهریه صحبت نکرد و فقط یک جمله به همسرم گفت و آن این بود «دخترم امانت حضرت زهراست، اگر امانتدار خوبی هستی، بسم‌الله».

وی با تأکید بر اینکه پدر بدون حساب و کتاب و بدون توقع به دیگران کمک می‌کرد، یادآور شد: پدر هیچ انتظاری از طرف مقابل نداشت و همیشه بدون انتظار به دیگران کمک می‌کرد و همواره به دنبال این بود که به انحاء مختلف دل دیگران را به دست بیاورد.

دختر مرحوم هزاوه‌ای با بیان اینکه پدرم مشمول لطف الهی بوده و هست، گفت: پدرم همیشه خیرخواه مردم بود و به همین علت مشمول لطف الهی بوده و هست. همیشه اگر کسی نیاز به کمک داشت هر کمکی که از دستش برمی‌آمد دریغ نمی‌کرد.

به گزارش ایسنا، دکتر سیدمرتضی هزاوه‌ای، عضو هیأت علمی گروه علوم سیاسی و یکی از پژوهشگران و اساتید مطرح دانشگاه بوعلی‌سینا در سال ۱۳۴۰ در خانواده‌ای مذهبی و روحانی در شهر همدان متولد شد. او پس از سال‌ها تدریس در دانشگاه بوعلی‌سینا در سال ۹۲ با بیماری مواجه شد و در اردیبهشت سال ۹۹ به علت بیماری درگذشت.

انتهای پیام

دیگر خبرها

  • اولین تصاویر از حضور آتیلا حجازی در تمرین استقلال تهران
  • طرفداری از استقلال به پشت‌بام خانه‌ها رسید (عکس)
  • یامگا با چشم‌بند در تمرین گروهی استقلال
  • تشویق شدید نکونام در تمرین، مصدوم داد!
  • هواداران استقلال، ظرفیت محل تمرین را پر کردند
  • تجلیل از مقام معلم در اجرای دوقلوی آواز ایران در اصفهان
  • معلمی که برای نسل جوان جاذبه داشت
  • فیلم/ مرحوم مسعود اسکویی از زبان مسعود اسکویی
  • تصاویری از مرحوم اسکویی و صدای ماندگارش | ویدئو
  • دعای خیر عباس‌میرزا در حق ناصرالدین‌شاه یک‌ساله: پنجاه سال خوشی‌ها ببیند